خاطرات نفسم

یه مدت ازبس زلزله اومد و همه جا حرفش بود تو تلویزیون هم زیاد از زلزله میاومدن بهت یاد دادم که اگه خونه لرزید و من نبودم سریع برو زیر مبل سه نفره حالا خوشت اومده بود میگفتی مامان تو بگو یک دو سه زلزله اومد من برم سریع زیر مبل منم بهت گفتم رفتی و اینجوری ژست گرفتی فدای تو بشم گل پسرم...

یه روز جمعه زمستونی با پسرکم و بابایی رفتیم باغ کتاب تهران و برات کتاب اموزشی و یه کم وسیله بازی خریدم محیطشو خیلی دوست داشتی و اسرار میکردی که نریم ️ تو رنگ امیزی زود خسته میشی ولی هرچیزی که ازت میپرسم سریع جواب میدی یا انجام میدی احتمال زیاد دوباره میبرمت چون خیلی کتاب و وسیله اموزشی خوبی داره ...

سلام قربونت برم مامان جان چند وقته که پسرکم دندونت یه وقتایی درد میگرفت میگفتی مامان لپم درد میکنه دندونات به خاطر قطره اهنی که تا دوسالگی بهت دادم پوسیده گی دارن و من از این بابت خیلی ناراحتم واقعا من و بابا رسولم بردیمت دکتربرای دندونات دکتر دندوناتو دیدی و قرار شد هر هفته بریم که یه کار دندونتو انجام بده ولی عزیزم اصلا هم کاری نکردی بردیمت برات جایزه خریدیم ماشین و امبلانس و ماشین مسابقه و یه لپ لپ هم خریدیم که اقای دکتر به شما بده ولی اصلا تا دستگاه روشن شد همکاری نکردی یه کم از پوسیدگی دکتر برات گرفت ولی دیگه نذاشتی بقیه کارای دندونت انجام بشه و با مواد پانسمان اونم انقدر خانوم منشی باهات حرف زد و بازی کرد تا راضیت کرد دهنتو با...

خونه تکونی با پسرک شیطونم من و بابایی سرمون به خونه تکونی گرم بود که دیدیم ساکت شدی اومدم تو اتاق دیدیم تمام برگه های یاداشت بابا رسولو گرفتی میچسبونی به در کمد دیواری یه طرفشم بازبونت خیس کردی که بچسبه ️ تا منو دیدی میگی منم میخوام اتاقمو کاغذ دیواری بزنم ️ ️ هسته های نارنجی که برای سبزه سال 1397 سبز کردم دیگه روزای پایانی سال 1396 امیدوارم که اخر سال خوبی همه داشته باشن و سال جدید خوبی رو اغاز کنن پسرکم بعد کاغذ دیواری اومدم دیدیم مست خواب شدی از خستگی ️ ️ ️ ️ منم بچه بودم عاشق خونه تکونی بودم خیلی دوست داشتم همش نزدیک عید فرش یا موکت چیزی مامان امنه ...

برفدبازی پسرکم که کلی ذوق کرد ...

سلام به گل پسر عزیزم فدای شیرین زبونیت مامان عاشقته چند وقت پیش بردیمت دلفیناریوم برج میلاد کلی خوش گذشت اینم چندتا عکس بمونه به یادگار...